درباره‌ی‌ کتاب «امر رفاه مشترک»

مطالب مرتبط

موضوعات مرتبط

آنتونیو نگری

برگردان: زلمی کاوه

***

ما پيش از انتشار کتاب «امر رفاه مشترک» (Commonwealth)، دو کتاب دیگر را بنام امپراطوری و ملتيتود منتشر کرده‌ايم.

 امپراتوری يک کتابی تحليلی درک از فضای قدرت بود. اما کتاب ملتيتود پاسخ به برخی از مشکلات که جلوم ملتيتود قرار دارد، پرداخته است و به ويژه به این پرسش که چگونه ملتيتود می‌تواند خود را سازماندهی کند.

پس مسئله نخستي که در برابر ملتيتود قرار دارد به تعبير ماكياولي شهريار شدن در مقوله ملتيتود است. من در اينجا تمام روند کتاب را دنبال نمی‌کنم، بلکه تلاش من فقط طرح کلی مجموعه‌یی از مشکلاتی است که در کتاب به آنها مواجه ميشويم. تصور ما براين بود که امکان ارائه‌ی یک ساختار و یا ستون فقرات برای ملتيتود در طرح و مقوله‌ی کمون (امر رفاه مشترک) نهفته است.

پس مفهوم  مقوله‌ی امر مشترک چيست؟ 

اول از همه اجازه دهید یک پاورقی کوچک در ابعاد طبیعی آن باز کنم. ما همه به‌طور  عام می دانیم که امر مشترک عبارت از  آب، هوا، خاک، دریا، زمین، و غیره است. ولی ما در مشترکات ساخته‌ی دست بشر  علاقه‌مند هستيم، زيرا که مشترکات طبیعی مدت‌هاست که در ساختار تولیدی سرمایه‌داری جذب و ادغام شده است. بنابر این، معضله‌یی را که ما در کتاب به آن روبرو هستيم تعریف امر مشترک در داخل ملتيتود است.

مقوله‌ی امر مشترک و مقوله‌ی ملتيتود در درون هم قرار داشته و تمايل در هم‌آميختگی و ابهام دارند. اينها مفاهيم قابل تعويض در سامانبندی امر مشترک و ملتيتود دارند. چيزي که بايد گفت  اينكه، امر مشترک نشانه‌یی از جلوتر بودن و یا دنباله‌روی ملتيتود نیست و آنچه را که ملتيتود مي سازد، امر مشترک است.

تمامی این موارد بدیهی است که با سرمايه‌داری و در درون نظام سرمایه‌داری رخ می‌دهد. سرمايه‌داری همواره رابطه‌ی اجتماعی است، بين کساني که فرمان میدهند و کساني که اطاعت می کنند و بين سرمايه‌ی ثابت و سرمايه‌ی متغير.  بنابراین، ما نیازمند آفرينش مفهوم امر مشترک در درون رابط سرمایه هستيم. سرمايه در اينجا به مثابه‌ی مبارزه معرفی ميشود، به‌مثابه‌ی امر مشترک که در اينجا هست که به لحاظ تاریخی به واسطه‌ی سرمایه تسخیر شده و به طور مداوم در معرض فرايند ادغام‌سازی در درون روند سرمايه و سرمايه‌سازی قرار گرفته است. اما امروز امر مشترک نام سرمايه‌داری و سرمايه‌داری امروز سرمايه‌داری مشترک است. افرادی که امروز به مالکیت خصوصی اصرار مي ورزند در واقع در مورد مالکیت خصوصی سرمایه صحبت مينمايند که به معنای امر مشترک سرمایه علیه ناداران و بی‌مالکان است. 

ما در اينجا به شکاف‌سازی بزرگ عصر ما  مواجه ميشويم، که ترکیب جدید فنی از قدرت‌های  کارگری در داخل و در بيرون از کمون که از آنها سلب مالکيت، ظرفیت و امکان لذت شده است. 

چارچوب کلی از مفهوم تکامل این شکاف زيست-سياست (biopolitica) است  و در کتاب امر رفاه  مشترک، ما فصلی را به توضیح چگونگی این شکاف اختصاص داده ايم که چگونه اين شکاف یکی از مفاهیم ذاتی سرمایه بوده  که در آن یک به دو بخش تقسیم شده است: از یک طرف کمونیسم سرمایه و در جانب دیگر آن فقدان پايداری و کار عاریتی (Works precarisation) قدرت جدید کار قرار دارد.

در اين نقطه باید در مورد مسئله‌ی مالی و سود صحبت کنیم. امر مالی‌سازی ابزار اصلی انباشت سرمایه‌داران است و در این شکاف، انباشت سرمایه‌دارانه فرم مالی را بخود ميگيرد.  ما باید صحبت پيرامون جداسازی بین امور مالی و تولید واقعی را متوقف سازيم و درک کنيم که مالی‌سازی (finansialisation) غيرمولد نبوده و انحراف انگلی(parasit)  از عقیم و رو‌به‌رشد از ارزش کل ظرفیت مازاد نمی باشد، بلکه فرم از انباشت سرمایه داری، متقارن به فرآیندهای جدید زيست-سياست است.

ما چگونه می توانیم از اين بحران خارج شويم؟  

ما تنها می‌توانيم از بحران از طریق یک انقلاب اجتماعی و یا سوژه‌ها که مولد ملتیتود و ساختار حقوقی جدید از مالکیت اجتماعی بر کالاهای مشترک هستند رهايي پيدا كنيم. پر واضح است که این تنها راه ممکن است، اگر ما اساسن در مخالفت با مالکیت خصوصی که به عنوان قدرت سرمایه تصور ميشود، قرار داشته باشيم. اما ما اگر مایل به بازگشت در مفهوم ملتيتود و ابعاد زيست-سياست آن باشيم، بهتر است آن را به لحاظ تاریخی انجام دهيم.

ملتيتود از همان آغاز  با جمهوری مخالف بود، زیرا جمهوری در واقع جمهوری املاک بود (به عنوان مثال رجوع شود در بحث انقلاب انگلستان در همین امر رفاه مشترک) بنابراین جمهوری، جمهوری اموال است که ما باید با آن به مخالفت بر خیزيم. پس جمهوری، جمهوری مالکيت است که در برابر آن بايد با ملتيتود شدن و به‌مثابه‌ی امر مشترک و ملتيتود فقرا مخالفت كنيم.

امروز فقرا ملتيتود را تشکیل می‌دهند، چرا که در اينجا تغییر در روابط بین تولید و رفاه بوجود آمده است. تصور نمي کنيد که  فقیر به حاشيه رانده شده است، فقير پایه و اساس ثروت است، چرا که ثروت، از روابط اجتماعی ساخته شده است و فقیر نیست جز تجسم امر خروج دسته‌جمعی از روابط سرمایه‌دارانه‌ی مالکیت خصوصی که ثروت در آن خلع ید نهفته شده است.

انتقادات 

برخی از انتقادات اساساً درباره‌ی طبقه‌ی کارگر در تعریف ملتيتود مطرح شده است. ما می‌دانیم که رابطه بین طبقه‌ی کارگر و بخشهای دیگر پرولتاريا، مانند فقرا و یا کسانی که با نژادپرستی، استعمار و همه اشکال سلطه مبارزه می‌کنند، وجود دارد و در مفهوم ملتيتود در نظر گرفته شده است.

در این‌جا ما به معرفی چشم‌انداز نظريه‌ی تلاقی (intersectionism) نیاز داریم. ما دنبال مکانيسم‌های راه‌حل مشکلات نیستیم، بلکه تلاش داريم تا مکانيسم‌هایی را برای تشکیل نیروی مشترک بوجود بیاوریم.       

 این نظريه‌ی تلاقی فصل مشترک و راه جفت‌گيری درون شبکه‌ی يک‌دست انترنیتی نبوده بلکه چيزی مفهوم اسپينوزایی آفرينش مازاد در مواجهه با تکین‌ها می‌باشد. بنابراین ملتیتود به‌عنوان یک آرايه(dispositif)  سازمانی تکین‌ها (singularities)  است.

برخی منتقدين ما اظهار می‌دارند که ما بايد در اينجا به ابعاد جهان‌شمولی مراجعه کنيم تا به کمون و اين جهان شمولی برابری و آزادی است. این برابری و آزادی، جهانشمولی است که به مثابه‌ی سنتز ناهمگونی و عبور از تفاوت‌ها است.

برخی فکر می‌کنند که ملتيتود تنها می‌تواند از مسير سنتزی ترکيب شود که در آن جهان‌شمولی و استیلایی مفاهیم هستند که از دور بازی خارج شده اند. این مفاهيم لنینی درباره‌ی گروه پیشتاز است برای اقدام عمل پرورش و شکل‌دادن به اين روند.

پاسخ ما این است که ما به اتحاد ی می‌نگريم که از نگاه هستی‌شناسی از مسیر ماديت‌سازی روابط بیرون می‌آید. مشکل آنها این است که نمی‌توانند به هستی‌شناسی مراجعه کنند و در نتیجه آنها نمی‌توانند ماتریالیسم تاریخی را تجدید نمایند. 

انتقاد دیگر این است که لحظه‌ی انقلاب و کمونیسم چیزی است که نمی‌شود در یک تداوم علل خلاصه شود، اما بایدنوآوری‌های رادیکال برای وقایع جدید خلق شوند. این در برخی موارد قابل قبول است، اما ما نیز بر ماتریالیسم تاریخی اصرار داریم و این واقعیتی است که کسی باید این کارها را نیز در تداوم وقایع و انباشت حوادث انجام دهد. این فرآیند لزومن اداری نیستند، که در آن همه تعداد از قبل در یک موسسه تبدیل شده اند، پس بحث و جدل درست است اما هیچ کس نباید انباشت عناصر امتناع را ببیند.

در اينجا رابطه ميان سرپیچی و قانون اساسی یکی از آن انباشت‌ها می‌باشد و نمی‌تواند به گونه‌ی ديگر باشد. قدرت مجمع موسسان برخاسته از امتناع است مانند عشق به عنوان يک ضربان مثبت. اين امتناع از فقر و بیچارگی است که می‌تواند تبديل به امر توان و پوتنزا فقر شده و نياز امر افلاطونی واژگون شده است. باور افلاطونی در مورد فقر اين است که فقر ما را از نياز تا ثروت هدايت می‌کند.

 گوتنبرگ، اکتبر ۲۰۰۹ 

برگردان از ترجمه‌ی انگلیسی: آریانا بووه (Arianna Bove)

واژه‌ها

Precarisation

به فرایندی گفته می‌شود که در آن چگونه کار انسان به عاريت گرفته می شود. اين مقوله را با فرايند پرولتر شدن قرن ۱۹ قابل مقايسه می‌دانند. نیروهایی که موجب شد تا طبقه کارگر  در موقعيت پرولتری قرار بگيرند. پريکری‌شدن یعنی قرار گرفتن در موقعيت ها و داشتن تجربيات عاریتی و موقتی و زندگی ناامن در لحظه بدون داشتن يک هويت ثابت و موقعيت زندگی در امني که تنها از طريق داشتن کار ثابت و امنيت شغلی و اقتصادی به آن قابل دسترسی می‌تواند باشد (ستاندينگ: ۳۱).

Precaria

پریکاریا مقوله‌یی است که نخستين بار به واسطه فرانکو براردی از فعالان برجسته‌ی جنبش اتونوميست‌ها (خودآينی‌ها) دهه‌ی ۷۰ ميلادي در ايتاليا ابداع گرديد. او با مطالعه‌ی جايگاه متزلزل کارگر و موقعيت سرمايه‌داری وضعيت کارگر را «پادرهوا» ، «عاریتی» و «وابسته به ميل و اراده‌ی ديگری»  مورد بررسی قرار داد. پريکاريا يعني نيروي کار فاقد امنيت شغلي، اغلب پاره وقت، با دستمزدهاي ناچيز و نابرابر؛ نيروي کاري که کاملن سازمان‌نايافته است و با قراردادهاي موقت کار مي‌کند. محل کار اين نيروي کار لزوماً کارخانه و مراکز صنعتي نيست، شهر است و انبوهي از خدمات را ارائه مي‌کند. برای مطالعه‌ی بيشتر در اين زمينه به آثار گی براندی و بیفو براردی مراجعه كنيد.

سازنده  Constituent  

  نظريه تلاقی Inter-sectionalism 

بستر اجتماعی Social terrain   

کار عاريه‌ای  Tionprecarisa

دوراندازنده Destituent

امر خروج The exodus

پي‌نوشت مترجم

به تاریخ ۱۰ و ۱۱ اکتبر ۲۰۰۹، یک کنفرانس بین المللی زیر عنوان سرمایه‌داری شناختاری در دانشگاه شهر گوتنبرگ سوئد برگزار گرديد. سخنرانان مهمان این کنفرانس، تونی نگری، فیلسوف و اندیشمند معاصر، پروفسور دیوید هاروی، مردم‌شناس مارکسيست، پروفیسور سون اریک لیدمن   و چندين شخصيت انديشمند ديگر از کشورهای مختلف جهان در آن شرکت داشتند.

کنفرانس از جانب انجمن فرهنگی کورانت به سرپرستی پروفسور داریوش معاون دوست استاد دانشکده هنرهای معاصر دانشگاه گوتنبرگ و همکارانش برگزار شده بود. تيم کنفرانس حول مسائل سرمایه داری شناختاری و مهم‌تر روی دو مسئله‌ی اساسی زير  تمرکز داشت:

الف: امر مشترک و اقتصاد

سوال‌های جدی در اين زمينه راجع به چگونگی اشکال جديد و خاص امر مشترک چيست مطرح گرديد و اينکه  چه چيزی اين روابط را با شرايط مادی ارزش توليد در سرمایه داری معاصر تعریف می کند، مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفت.

ب: درک فلسفی از آنچه امر مشترک ناميده می‌شود   

سخنرانان به موضوع امر مشترک که از زمان جمهوری افلاطون تا کنون سوال اساسی را در تفکر فلسفی  تشكيل داده است و این‌که چه رابطه و يا عدم رابطه‌یی ميان امر مشترک و کليپ روابط اجتماعی وجود دارد و در چه شکل و بر اساس چه رده‌بندی هستی‌شناسانه ظهور می‌کند، پرداختند. سخنرانان روی موضوعاتي که چه تفاوتی است ميان امر مشترک به مثابه‌ی اسم یک جنبش واقعی و امر نوستالژيک به مثابه‌ی یک زندگی ساده را مورد ارزیابی قرار دادند. دراين کنفرانس از زاويه‌های گوناگون سوال‌های متعدد طرح شد. سخنرانان از کشور های مختلف در اين کنفرانس سهم داشتند. کنفرانس دو روز طول کشيد و موضوعات گسترده بود. من بخش‌هایی از آن کنفرانس را از جمله سخنرانی تونی نگری را ثبت نمودم که درباره‌ی کتاب امر مشترک و با همکاری مايکل هارت نوشته شده است.

در رابطه با برگردان متن بالا، با اعتراف به اين امر که برگردان متون نگری خیلی دشوار است به پيشگاه خوانندگان تقديم می‌دارم و مسئوليت همه کمبودها و اشتباهات به عهده من است. واژه ملتيتود را که نگری آن را در زمينه‌های مشخصی به کار می‌برد و قابل ترجمه نيست. هر چند برخی مترجمان آنرا به انبوهه و يا انبوه خلق، بیشماران برگردانده‌اند که هردو در تضاد با انديشه‌های نگری و هارت قرار می‌گيرد. نگری در سخنرانی مفصلش در گوتنبرگ ملتيتود را مقوله‌ی طبقاتی خواند و اظهار داشت که ملتيتود مفهوم جدیدی از تعريف طبقاتی انسان در درون نظام سرمايه‌داری است.

زندگی‌نامه‌ی تونی نگری

آنتونیو نگری، جامعه شناس و فیلسوف مبارز، در اول آگوست سال ۱۹۳۳ در پادوای ایتالیا به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات، در همان شهر به تدریس فلسفه‌ی سیاسی مشغول شد. او به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان اتونويست‌ها شناخته می‌شود. کتاب‌های مشترک او با مایکل هارت، از تأثیرگذارترین کتاب‌ها در اروپا، آسیا و آمریکای شمالی به شمار می‌رود و نقد‌های بسیاری را همراه داشته است. نگری فیلسوف مارکسیست و راديکال است در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی به تدريس در دانشگاه پادوا پرداخت و به طور آشکارا گرایش کمونیست بودن خود پنهان نمی کرد. او در ضمن با محکوم کردن  سیاست های حزب کمونیست ایتالیا نه تنها سرمایه‌داری را بلکه دولت را نيز مورد انتقاد قرار می داد.

آنتونیو نگری و مایکل هارت

روز ۱۲ دسامبر ۱۹۶۹ فاشيست‌های ایتالیایی بمبی را در میلان کار گذاشته بودند، که طی انفجار آن ۱۲  نفر به قتل رسیدند و دولت کمونیست ها را عامل انفجار معرفی کرد. نگری از جمله متهمان مهم به حساب می‌رفت. او در عين زمان متهم بود که رهبری مخفیانه شبکه‌ی تروریستی را بر عهده دارد. در اپریل ۱۹۷۹ بیش از ۱۵۰۰ نفر از چپ های ایتالیایی دستگیر شدند که نگری هم از جمله آن‌ها بود. او از اتهام رهبری و سازماندهی فعالیت های تروریستی تبرئه شد، اما از نظر اخلاقی و عینی مسئول خشونت‌ها شمرده شد. او پس از زندانی شدن به مطالعه آرا و افکار اسپينوزا پرداخت و مقوله‌های او را به شيوه‌ی جديد در تحليل‌های اجتماعی و سیاسی‌اش به کار گرفت.

در سال ۱۹۸۳ با وجودی که هنوز در زندانی بود و محکومیت‌اش را می‌گذراند در انتخابات پارلمانی از سوی حزب رادیکال به نمایندگی مجلس برگزیده شد و متعاقب آن از زندان خارج شد. اما چند ماه بعد مجلس مصونیت قضایی او را لغو کرد و نگری به جای این که به زندان بازگردد به فرانسه گریخت. دادگاه او را غیابا به مجازات زندان محکوم کرد.

او در پاریس به عنوان پناهنده‌ی سياسی ماند و در کنار روشنفکران فرانسوی، ژیل دلوز، فلیکس گاتاری، فوکو و ساير روشنفکران به فعاليت می‌پرداخت. نگری استاد دانشگاه در پاريس بود و به پژوهش‌های سیاسی خویش ادامه داد. 

نگری در سال ۱۹۹۷ به ایتالیا بازگشت. او در تلاش بود تا با دولت در مورد صدها نفری که به خاطر حوادث دهه ۱۹۷۰ميلادی به‌گونه‌ی ناعادلانه در زندان و تبعید مانده بودند مذاکره نموده و به راه‌حل سیاسی برسد، اما موفق نشد و در عوض خودش هم به ۱۳ سال زندان محکوم گرديد.

در همین دوران زندان بود که به همکاری مایکل هارت، فیلسوف و پروفيسور در دانشگاه دوک در کارولینای شمالی در امریکا، توانست کتاب امپراتوری را که یکی از برجسته‌ترین کتاب‌های قرن بیستم ناميده شده است، بنويسد.  

نگری پس از سال‌ها زندان و تبعید، روز ۲۵ اپریل ۲۰۰۳ آزاد شد. وی مهم‌ترين کتاب‌هایش را با همکاری مایکل هارت در زندان نوشت. کتاب امپراتوری را در سال ۲۰۰۰ انتشار داد که منتقدان از آن به عنوان «مانیفست تازه‌ی کمونیستی» ياد می‌کنند، محصول دوره‌ی زندان او می‌باشد. 

این کتاب همچنین با انتقادات زیادی از جانب روشنفکران و نظريه پردازان چپ قرار گرفته است. امپراتوری یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های اروپا بوده است. برخی‌ها اين کتاب را بزرگترین کار تئوريک قرن می‌دانند.

آن‌ها در اين كتاب، پایان دوران «پرولتاریای سنتی» و آغاز دوران «پرولتاریای کامپیوتری» را مطرح میکنند.

نگری و هارت تریولوژی ديگری را با نام های ملتيتود و امر مشترک و مجتم نيز نوشته اند که کتاب نخست راجع به تحليل وضعيت جهان معاصر و دومی راجع به سازماندهی ملتيتود بود. و کتاب سومی در همين سلسله به امر مشترک اختصاص داشته و به تحليل آنچه را که انسان تولید کرده است می پردازد. کتاب چهارم به سازماندهی ملتیتود و تجربه‌های جهانی مانند بهار عربی و تلفیق مولفه های سازماندهی افقی و عمودی می‌پردازد. در این کتاب آنها با پایان دوره رهبر کاریزماتیک دنبال روش دیگری می‌گردند تا ملتیود بتواند به معضل سازماندهی غلبه کند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

فیسبوک
تویتر
لینکدین
تلگرام
واتساپ

مطالب تازه

بیانه اتحاد

اتحاد مبارزان سوسیالیست

هژمونیسم امپریالیستی غرب بر جهان در حال فروپاشی است؛ سلطه‌ای که با خود جنگ‌ها، رنج‌ها و نابرابری‌های زیادی به همراه داشته است. امپریالیسم سرمایه‌داری جهان

افسانه آریایی

پيشينه ايدئولوژيکی رايش سوم نويسنده: ايوا تالمداژ برگردان: زلمی کاوه بحران رايش سوم تنها جهش راديكال نبود بلکه يک تغيير شكل دولت آلمان محسوب ميشد

مقوله‌ی امر مشترک و مقوله‌ی ملتيتود در درون هم قرار داشته و تمايل در هم‌آميختگی و ابهام دارند.

درباره‌ی‌ کتاب «امر رفاه مشترک»

آنتونیو نگری، جامعه شناس و فیلسوف مبارز، در اول آگوست سال ۱۹۳۳ در پادوای ایتالیا به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات، در همان شهر به تدریس فلسفه‌ی سیاسی مشغول شد. او به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان اتونويست‌ها شناخته می‌شود.