سخنی با مبارزان جنبش خودجوش زنان و نیروهای ضد طالبانی

مطالب مرتبط

موضوعات مرتبط

با شعار نفی آپارتاید جنسیتی اسلامی به پیش به سوی رهایی

  1. جامعه افغانستان در شرایط بحرانیی قرار دارد و به واسطه ی گروه تروریستی طالبان کنترل می شود که در حال ساختن دولت استبدادی تک جنسیتی، تک قومی و مذهبی است، دولتی که با هیچ دولت متعارفی شباهت ندارد و حتی ویژگی دولت دفکتو به معنای کلاسیک آن نیز درآن مشاهده نمی شود. این گروه تروریست در حال حاضر فقط با زور سلاح مسلسل وتولید ترس حکم می راند و پیکره های انضباطی اش به مثابه یک دولت فاشیستی در حال باز تولید اند. سازمان نظامی اش در این مرحله حالت اضطرار را کنترل می نماید. در مرحله ی بعد شکل تقسیم اجتماعی کار را در صورت تداوم حیاتش در سایه استبداد دینی به وجود خواهد آورد که رابطه مستقیم تقسیم کار و تولید سرمایه داری دارد. در همين شرایط فعلی بنگاه های مالی جهانی از قطر و ترکیه و شرکت های مالی و اقتصادی جهانی و داخلی برای تداوم فعالیت های مالی شان عملن در خدمت طالبان قرار گرفته اند و در تبانی با آنها عمل می نمایند.
  2. طالبان از حاکمیت و دولت صحبت می کنند. دولتی مذهبی و ناسیونالیستیی که برارزش های کهن فئودالی و قبیله ی و قوانین شریعت استوار است. درحالیکه طالبان افزون بر داشتن دو ويژگی متذکره، یک نیروی فاشیستی است که محصول بحران دولت مدرن و هژمونی سرمایه داری است. و در این راستا در واقع تلاش طالبان ساختن قوانین است که از طریق آن بر گرده ی جامعه سوارگردند و حاکمیت دولتی خودشان را استحکام می بخشند. دقیقا با تکیه برهمان روش های که در طی دهه های گذشته جامعه را سرکوب نمود بودند، مردم را قتل عام کردند و با انتحار و انفجار زندگی را برای تمام جامعه به جهنم تبدیل کردند.
  3. مخالفین سیاسی طالبان به عنوان نیروی جدی دیگر در هیات جهادیست و دین خواه خاصیت های خود را از دست داده اند. آن ها توان گردآوری شهروندان زیر شعار و پرچم مذهب را ندارند چون در میدان رقابت دینی طالبان برنده شده اند و توانسته اند اسلام را از آن ها و افغانیت را از حزب افغان ملت و ناسیونالیسم پشتون را بقا پند و درهم بیامیزند. نیروهای جهادی که پرچم دار اسلام سیاسی بودند با قدرت گرفتن طالبان سلاح فریبنده مذهب را از دست داده اند. در این میان جنبش طالبان، داعش، القاعده و… نیروهای را تشکیل می دهند که در راه تولید سیاسی و تکامل اسلام سیاسی از خونریزی و کشتار مایه گرفته و می گیرند. بنابراین سلاح ایدئولوژیک جهادی ها پيشين را زنگ زده است و قهرمان های پوشالی در میان مبارزات نظام سقوط کرده و کاملا بی اعتبار گردیده اند. تا کنون یک نیروی پیشرو برای نابودی طالبان از متن این نیرو ها با شعار جامعه متفاوت تر از جامعه دینی و شعار های زمینی به جز جنبش خودجوش زنان بر نخواسته است. اما جنبش زنان با داشتن شعار های نان کار و آزادی تنها در حد شعار و سینه سپر کردن در برابر استبداد مذهبی طالبان باقی مانده اند و هنوز منشور و بیانیه ی که بتوان آن را به عنوان سند سیاسی برای مطالبات مترقی و پیشرو از جانب خود بیرون نداده اند. هرچند طالبان به قلع و قمع آن ها پرداخته اند اما این جنبش ازآنجا که به مسایل واقعی زندگی زنان و حذف زیستی و سیاسی زنان و جامعه رابطه دارد نابودی آن در دراز مدت نا ممکن خواهد بود. اتکا به کلیشه های گذشته، و درآمدن زیر شعار مذهب و ناسیونالیسم اسلامی تکرار شکست های پی درپی نیرو های اجتماعی در تاریخ افغانستان بوده است. زنان پیشرو و نیرو های مترقی و آزادیخواه ضد هژمونی طالبانی نباید به این فسیل های مدرنیزه شده اعتماد کنند.
  4. افغانستان به جنبش واقعی نیازمند است که اساس مبارزاتش باید بر ویرانی وضع موجود نظام طالبانی استوار باشد. برابری میان همه ی شهروندان در تمام عرصه ها شرط اصلی این جنبش باید باشد. جنبشی که به طالبان به عنوان یک کلیت ارتجاعی و بیولوژیکی نگاه کند که در حال مسلط شدن در جامعه هستند. جنبشی که در مورد واقعیت ارتجاعی و طالبان کوچکترین تردید و ابهامی نباید داشته باشد.
  5. با اشغال قدرت توسط طالبان نخستین حمله آنها به حقوق اساسی شهروندی زنان و حذف آنها از صحنه ی اجتماع بود. جنبش سیاسی زنان با شعار حق داشتن کار، نان و آزادی برای تحقق مطالباتشان به میدان آمده اند. جنبشی که در حیات سیاسی افغانستان با این ویژگی ها سابقه ندارد. این شعار را می توان به مثابه اصولی ترین عصاره مطالبات زنان تفسیرکرد. بر خلاف فمینیست های لیبرال و پروژه ای شعار های این جنبش رادیکال است و نسبت به طالبان و ارزش های آن توهم ندارد. زنان با تظاهرات شان بر ضد سفاکترین نیروی ارتجاعی تاریخ نشان داده اند که از پتانسیل عظیمی مبارزاتی برخوردارند. اما نیازمندی سازماندهی اند چه در اشکال افقی و عمودی و شبکه های که بتوانند زمینه های حفظ، تکامل و گسترش خود را تضمین نمایند. سازماندهی مرکزی آنها در شرایط کنونی آسیب پذیری بیشتر دارد به خصوص که رقبای سیاسی طالبان با تلاش های به گونه ی غیر مستقیم سعی می کنند از طریق مختلف این جنبش خودجوش زنان را به خود منتسب سازند. این منتسب سازی خطر و آسیب پذیری آن ها را بیشتر می سازد.
  6. این جنبش زنان نباید در قالب مطالبات جهادی و مذهبی و با مشروعیتی دینی به میدان بیاید. تجربه های مبارزات دینی در اجتماع زن ستیزانه و منجر به حذف زنان شده است. اصولا اسلام سیاسی باور زن ستیز و متکی به آپارتاید جنسیتی اسلامی می باشد. زنان و مبارزان خودجوش یقینن به این درک رسیده اند و از تاریخ آموخته اند که آنها در یک حاکمیت غیر دینی حقوق اساسی برابر تری دارند، نه در حاکمیت جهادی و طالبانی. بنابراین باید جنبش زنان یک جنبش فمینیستی، برای برابری کامل جنسیتی و سکولار باشد. چون در این صورت است که در آن هم دین ناباوران حرمت انسانی دارند و هم مذهبی ها. دین باید دوباره خصوصی گردد.
  7. جنبش زنان در ضمن اینکه خواهان الغای مناسبات مردسالاری در جامعه است، باید نماینده واقعیت های قومی و اتنیکی جامعه باشد و تفاوت ها را به عنوان تکثر زیبای انسانی بپذیرد. جنبش زنان باید نماد تکثر گرایی باشد، آنچه را که مردان در طی این دو دهه نتها موفق به ساختن آن نشده اند بلکه در کنار شکاف طبقاتی باعث رشد و گسترش ناسیونالیسم و هژمومی قومی و منطقه گرایی نیز گردیده اند. جنبش زنان نباید در کدام منطقه گرای و محلی گری بیافتند و به تقدیس، منطقه و محل تولد خویش باشند. محل تولد انسان پیش از تولد دولت های ملی چندان اهمیت نداشت. اما دولت های ملی با تقسیم کردن انسان ها به انواع مختلف دسته بندی ها، محل تولد را نیز وارد این تقسیم بندی ها نمودند و به آن ارزش تقدس مآبانه و ویژه بخشیدند. واقعیت امر این است که انسان بر حسب تصادف در جایی به دنیا می آید و در جای دیگر می میرد.
  8. جنبش ضد طالبانی باید سوسیالیستی و طبقاتی نیز باشد چرا که شرایط موجود که بر کارگران و کلیت مردم تحمیل شده است یک هستی غیر انسانی است که در صورت تطبیق برنامه های طالبانی دیکتاتوری سرمایه خواهد بود با روبنای ستم مذهبی. چون بلاهایی را که نئولیبرالیسم بر سر جامعه آورده است امروز عملن در جامعه مشاهده می شود. تجربه سیاست های مالی و اقتصادی نئو لیبرالیستی سرمایه داری در همه جای جهان برای اکثریت کارگر و فقیر جامعه فاجعه بار بوده است.
  9. این جنبش باید فمینیستی باشد. چون برابری زن ومرد ریشه در ساختار اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی جامعه دارد وارزش های مرد سالاری درگستره ی بافت های پیچیده اجتماعی به اشکال گوناگون تولید وباز تولید می شود و عوامل توجیه نابرابری جنسیتی را را به وجود می آورد. اسلام و بویژه اسلام سیاسی مرد سالار است و بر بنیاد آپارتاید جنسیتی استوار بوده و برای زن در جامعه جایگاه فروتر از مرد قائل است. در باور مردسالارانه زن انسان کامل به حساب نمی آید و همیشه مورد تبعیض قرار میگیرد. مذهب در طول تاریخ متکی بر ارزش های زن ستیزانه بوده و زن را مورد تبعیض جنسیتی قرار داده است. جنبش جدید باید با شعار نفی آپارتاید جنسیتی اسلامی و برابری زنان در تمام عرصه های اجتماعی ظاهر شود. زنان دیگر دروغ های را که تا کنون شنیده اند باور نخواهند کرد وآنها باید خودشان مالک بدنشان باشند و بدون ترس دنیای آزاد خودشان را بسازند. فمینیسم لیبرال در جامعه شکست خورد چون پروژه ی بی مزه ی بود که تولید چند عدد نخبه سازی زنان پرداخت چون مبارزات زنان جنسیتی و طبقاتی تبدیل به پروژه های گشت که زنان را به مهره های تبدیل نمود که در خدمت نظام و دم و دستگاهش قرار گرفتند و با سقوط نظام، آنها را با خود بردند. فمینیسم لیبرال در غرب نیز به بن بست رسیده است و چیز های زیادی برای برآورده ساختن مطالبات برابری طلبانه زنان و جامعه در جهت دیگر گونی وضعیت و هنجار های غیر عادلانه ندارد.
  10. این جنبش باید اعلام نماید که کدام عقلانیت را جایگزین وبدیل برای طالبان در نظر دارد. برپایه کدام عقلانیت قرار است این نیروی وحشت را ويران نماید. این ها سوال های اند که جنبش خودجوش زنان و سایر نیرو های نیروهای اجتماعی و سیاسی ضد طالبان ملزم به پاسخگویی نسبت به آن هایند. نقد نظری به طالبان باید با طرح بدیلی توام باشد، و به صراحت اعلام نماید که خواهان چه نوع نظامی است که با دسترسی به آن جامعه به سمت شرایطی در حرکت باشد که رفاه اجتماعی، داشتن نان آزادی، الغای آپارتاید جنسیتی از ابتدایی ترین اصول آن باشد. این بدیل باید حساب خودش را با اسلام سیاسی، جدایی دین از حاکمیت، ناسیونالیسم بدوی قومی و شیوه نظام آینده را مشخص سازد. چون افغانستان در سایه اسلام سیاسی در جریان بیش از 4 دهه مزه و طعم این نظام ها را چشیده است و خط فاصله گذاری میان اسلام سیاسی باید از اصول اساسی مبارزه مشترک میان نیروهای آزادیخواه و اجتماعی را باید تشکیل دهد. چون درجامعه نیروهای دوباره قصد ظهور دارند که جامعه سیاست های آن ها را تجربه کرده است و از دین به اندازه حجم دارایی های خویش و سود برده است و حساب بانک های آن ها نشان می دهد که مذهب چه سرمایه اجتماعی بزرگی است برای رونق بخشیدن به بازار سیاست در یک جامعه عقب مانده ی دین زده است. نیروهای هستند که مذهب و ارزش های مذهبی را زیر عنوان های مختلف یدک می کشند در تلاش اند تا مدل و شاهکار دوره 90 میلادی با لباس جدید و تازه تری در بازار سیاست افغانستان و جهان عرضه نمایند. ایدئولوژی این ها فقط همان روایت طالبانی با اندک آرایش بورژوا مآبانه است و دستر خوانی برای مهمانان تازه تر. نیروی متفاوت با طالب فقط نیروی ویرانگر طالب است با بدیل روشن. برنامه محو رژيم طالبان با لاس زدن با تفکر طالبانی جز تداوم طالبانی شدن جامعه چیزی دیگری نمی باشد. چنانچه دولت های کرزی -غنی و با تضرع از این منظر با دو شاخص اسلامیت وافغانیت که همان برنامه طالبانی سازی جامعه افغانستان بود، در ظاهر در تقابل با طالبان حرکت کرد و در نهایت به نفع طالبان تمام گردید، نتیجه اش را دیدیم. کاری را که داکتر نجیب هم پیش از آن از طریق مصالحه با ارتجاع از طریق مراجعه به ملا و مجاهد تلاش کرد تا با نیروهای اسلاميست کنار بیاید.
    نقد این جنبش به طالب باید نقد زیربنایی باشد، نقد تمام عیار،در کنار تاکید بر نابودی ارزش های موجود کنونی طالبانیسم باید ارزشهای را تولید کند که آرمان های جامعه را مشخص می سازد. ارزش های حقوقی تا شیوه حاکمیت دولتی و نقد مردسالاری مذهبی، مذهب به مثابه حاکمیت سیاسی، ملیت، ناسیونالیسم کور افغانی، بنیاد های شرعی و دینی حاکمیت و راهکار حاکمیت غیر دینی در قدم اول. تاکید روی جمهوری اسلامی به عنوان رژیم دلخواه همان فرایند تسلیمی به ارزش های طالبانی است که فقط اسمش را تغییر میدهند و فرجامش داعش و حضور و سلطه نیرو های مذهبی خواهد بود که مردم به سمت قهقرا و نابود سوق داده است. ۱۱. باور من به این است که بدون وحدت نیروهای پیشرو و مترقی که برای جهان عاری از ستم و بهره کشی و الغای آپارتاید جنسیتی اسلامی مبارزه می کنند و بدون ایجاد جنبش ضد قوم گرایی و تحجر و طبقاتی برای نابودی و سرنگونی ارتجاع قهار و جنایتکار طالبانی، رها یی نا ممکن است. ما فقط با اتکا به خودمان و مبارزان خستگی ناپذیر در پرتو برنامه و شعار های روشن نان، کار، آزادی و برابری امکان غلبه بر فاشیسم طالبانی و مدرن را خواهیم داشت. زنده باد آزادی و برابری نابود باد آپارتاید جنسیتی اسلامی نابودباد طالبان

این مطلب را به اشتراک بگذارید

فیسبوک
تویتر
لینکدین
تلگرام
واتساپ

مطالب تازه

بیانه اتحاد

اتحاد مبارزان سوسیالیست

هژمونیسم امپریالیستی غرب بر جهان در حال فروپاشی است؛ سلطه‌ای که با خود جنگ‌ها، رنج‌ها و نابرابری‌های زیادی به همراه داشته است. امپریالیسم سرمایه‌داری جهان

افسانه آریایی

پيشينه ايدئولوژيکی رايش سوم نويسنده: ايوا تالمداژ برگردان: زلمی کاوه بحران رايش سوم تنها جهش راديكال نبود بلکه يک تغيير شكل دولت آلمان محسوب ميشد

مقوله‌ی امر مشترک و مقوله‌ی ملتيتود در درون هم قرار داشته و تمايل در هم‌آميختگی و ابهام دارند.

درباره‌ی‌ کتاب «امر رفاه مشترک»

آنتونیو نگری، جامعه شناس و فیلسوف مبارز، در اول آگوست سال ۱۹۳۳ در پادوای ایتالیا به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات، در همان شهر به تدریس فلسفه‌ی سیاسی مشغول شد. او به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان اتونويست‌ها شناخته می‌شود.